تولد بهترینم
ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه
دیوانه ی مهربانی تؤام….
ای بهترین چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر شد که دنیای من شدی
پس برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی
به همین سرعت سه ساله شدی ! نور چشمم و همه ی امیدم روزها رو با تو شب میکنم و دل به وجود تو بسته ام . با اومدن تو زندگیم معنای دیگه ای گرفت ازت ممنونم که به دنیای من اومدی تا بتونم عشق مادری و با بند بند وجودم درک کنم.
از خدا هم بی نهایت ممنونم که من و لایق مادری دونست و تو فرشته ی پاکم و نصیبم کرد
امسال هم یه جشن تولد خانوادگی به راه انداختیم و دور هم جمع شدیم تا همه رو تو شادی خودمون سهیم کنم.
یه کارتون هست به اسم من شرور ! و تو عاشق این کارتونی و شخصیتهای زرد بانمکی به اسم مینیون. این شد که امسال تصمیم گرفتم تولدت و با این تم برگزار کنیم.
چند وقتی مشغول کارای فتوشاپی تمت بودم و بعدشم چاپ و بریدنشون با قیچی و خرید کردن و کار با مقوا و قیچی و چسب و باز هم خرید کردن و بردنت به آتلیه و بازم خرید کردن و چاپ عکسات و در آخر درست کردن پیش غذا و دسر و سالاد و دنگ و فنگ شام تولد و تزئین کردن خونه . و همه اینا به تنهایی کار مشکلی بود و شبا از خستگی نای سرپا وایستادن نداشتم ولی همه ی این کارا به یه لبخند زیبای تو و ذوق و شوقت می ارزید
میز تنقلات
گوشه ای از تزئینات خونه هر چند از این یه مقوله زیاد عکسی نداریم
شکلات های مید این ایلیا
کاپ کیکای دست ساز عمه
کلاه شازده پسرم و کلاه بقیه بچه ها که زیر کلاه شماست
چاقو و کفگیر کیک و یه گوشه از جعبه دستمال کاغذی
آویز خوش آمدید جلوی در ورودی
ریسه هپی برت دی که چون روی پرده نصب شده بود(به علت نداشتن دیوار خالی ! ) خیلی جلوه نداشت و البته کیفیت عکس هم داغونه
اینم پسر تازه از خواب بیدار شده و کمی تا قسمتی عنق من
گوشه ای از هنرنمایی های مامان
اینم یه گوشه ی دیگه اش خخخخ
نمایی از بساط شام
ایلیا و دوستان کلاه به سر
بریدن کیک توسط مینیون ایلیا
آراد جون عمه. وقتی اومدن کلاهش و بذارن سرش ترسید و این بود که به صورت انفرادی در بغل پدر افتخار به عکس گرفتن دادن
و در آخر عکس گل پسرم که به عنوان گیفت تقدیم مهمونا شد
واین بود سومین تولد ایلیای عزیز من که به خوبی و خوشی تموم شد