ایلیا ایلیا ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

طعم زندگی

واکسن 18 ماهگی گل پسرم

1391/10/16 12:36
نویسنده : مامی ایلیا
257 بازدید
اشتراک گذاری

برای واکسن 18 ماهگیت خیلی استرس داشتم. به خاطر اینکه موقع زدنه واکسن 6 ماهگی خیلی اذیت شدی. دو شبانه روز تب و درد. همش غصه می خوردم که نکنه این دفعه هم اذیت بشی. رفتیم پیش خاله جمیل و واکسنت و زدیم.اصلا طاقت نداشتم ببینم سوزن سرنگ تو پا و دست کوچولوت فرو بره . وقتی خاله واکسنت و زد گریه کردی ولی زود یادت رفت و اومدی تو بغلم.

اومدیم خونه همش می گفتم الانه که تب بکنه و پاهاش درد بگیره. ولی خدا رو شکر خبری از درد و تب نبود. آخر شب یه مقدار تب کردی که اونم بعد از خوردن استامینوفن از بین رفت. تا صبح هی تبت و چک می کردم و خدا رو برای اینکه تب نداری شکر می کردم. 

فردا صبح هم با عمو علیرضات مشغول بازی بودی. یه وقتای دستت و به پات می گرفتی . من ازت می پرسیدم مامانی پات اووف شده توام سرت و تکون می دادی که یعنی آره. ولی خیلی زود یادت می رفت و مشغول بازی و شیطونی می شدی.

خدا رو هزار مرتبه شکر که بخیر گذشت.

گل خوشگل من تا 6 سالگی دیگه خیال مامانی راحت شد.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طعم زندگی می باشد