دومین شب یلدات مبارک
نفس مامان هنوز دو روز از زدن واکسنت نگذشته بود که سرما خوردی. یه سرماخوردگی خیلی شدید. دقیقا اون روزی که مریض شدی شب چله بود. دوست داشتم امسال یه شب چله ی حسابی داشته باشی. ولی از شانس بد سرما خوردی. بعد از ظهر با بابا امین بردیمت دکتر و شب هم رفتیم خونه مامان شهناز . ولی خوشگلم تو انقدر بی حال بودی که حتی نمی تونستی با بنیامین بازی بکنی. خلاصه که اصلا به من خوش نگذشت و نمی تونستم لب به چیزی بزنم. تو همش تو بغلم بودی و اگه می ذاشتمت زمین گریه می کردی. هیچ عکسی هم ازت ندارم. چون نه من دل و دماغش و داشتم و نه تو حالی. ولی خوب به هر حال امسال هم گذشت و امیدوارم سالهای سال بهترین شب چله ها رو کنار هم داشته باشیم. و تو همیشه تنت سلامت باشه تا دل منم شاد بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی