ایلیا ایلیا ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

طعم زندگی

روزهای من و فرشته

1391/2/25 14:48
نویسنده : مامی ایلیا
218 بازدید
اشتراک گذاری

از 17 هفته به بعد دیگه فرشته کوچولو یه تکون های ریزی مثله ترکیدن حباب می خورد. niniweblog.com

روز به روز این تکونا بیشتر می شد و دل من برای اومدن این فرشته ی نانازی بی تاب تر.

یه وقتیایی این فرشته جون لگدایی می زود که اگه کسی که پیشم نشسته بود و به دلم نگاه می کرد می دید که یه دفعه دلم بالا و پایین میره. منم دستم و روی دلم می ذاشتم و نازش می کردم. niniweblog.com

صبحا که از خواب بیدار می شدم ، اول با فرشته کوچولو حرف می زدم. اونم با تکوناش با من حرف می زد. مثله ماهی تو دلم بالا و پایین می رفت و قلب من و پر از شادی می کرد.  برای اینکه هم نشون می داد سالمه و هم اینکه می فهمیدم خدا جون چقدر دوستم داره که من و مادر کرده. الان که دارم این و می نویسم اشکام همین طوری سرازیره. خدای خوبم مرسی.

                        niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طعم زندگی می باشد