ختنه شدن گل پسر
18 روزت بود که بردیمت برای ختنه. توی مطب پشیمون شده بودم. مامان اعظم و بابا صدری هم بودن بعد از اون هم بابا امین اومد. اونا تو رو بردن تو اتاق . صدای گریه ات و که موقع بی حسی زدن شنیدم دلم ریش شد. حال عجیبی بود. تا حالا همچین احساسی و نداشتم . فکر کنم این همون نگرانی مادرونه است. خیلی آقا بودی . بعد از اون اصلا گریه نکردی. حتی وقتی بی حسی رفت هم اصلا گریه نکردی. وقتی آوردیمت خونه و باز گذاشته بودیمت یه جیش کردی همه می گفتن این خوبه. تا فردا صبح هم همش استرست و داشتم ولی تو اصلا اذیت نکردی. فقط یه مقدار نق و نوق می کردی که اونم وقتی شیرت می دادم آروم دوباره می خوابیدی. مبارکت باشه عزیزم ...
نویسنده :
مامی ایلیا
20:48