نازنین پسر من
ایلیا جونم امکان نداره روزی بدون اینکه با حرفات یا کارات من و بابات و شگفت زده بکنی بگذره. وقتی برای مامان شهناز از کارات و حرفات تعریف میکنم پشت هر جمله ی من یه ماشالله میگه. میترسه خودمون چشمت کنیم.
من برات شعر میخونم و تو تکرار میکنی و به همین سرعت حفظ میشی. تازه بهم میگی موبایلت و بیار صدام و ضبط کن و بعد از اون میشینی و صداهای ضبط شده ی خودت و گوش میکنی و کلی ذوق میکنی .
هر چی از علاقه ات به وسایل برقی بگم کم گفتم که بدون شک تو این مورد هم مثله همه ی موارد دیگه به بابا امین رفتی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی