ایلیا ایلیا ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

طعم زندگی

حرفای خودمونی

گل پسرم ،همه ی زندگی مامان، می خوام تا آخر این ماه از شیر بگیرمت. از الان دلتنگ لحظه های شیرین شیر خوردنتم. نگاههای قشنگت  و شیرین کاریات، آواز خوندنت و چشمک زدنات. ولی چه کنم که چاره ای نیست و این سیر طبیعی تکامل همه ی آدماست. از اونجا که همیشه همه چیز برعکس میشه. الان انقدر وابسته به شیر خوردن شدی که اصلا هیچ جوره نمیشه قانعت کرد که دیگه موقع خوردن نیست. انگار همین دیروز بود که روز و شب برای شیر نخورذنت گریه می کردم و ناراحت بودم ولی الان تو عاشق شیر خوردنی و این تویی که برای شیر خوردن گریه می کنی. امیدوارم این مرحله هم به خوبی بگذره و تو به راحتی با این موضوع کنار بیای. بیشتر از همیشه دوستت دارم  ...
18 فروردين 1392

ایلیای شیطون ولی مهربون من

یکی نیست بگی فسقل خان تو اونجا چه کار می کنی؟ خوب اگه خوابت میاد بیا تا مامان بخوابونت نازت و هم می کشه نفسم تو و دوست و پسر خاله ی عزیزت بنیامین یا به قول خودت آمینا که خیلی دوستش داری   ...
29 بهمن 1391

نقاش کوچولو

ایلیا در حالی که سخت مشغول نقاشی کردن تو دفتر عموشه قربونه دستات برم که خودکاری شده و تو اینجوری داری نگاهشون می کنی ...
29 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طعم زندگی می باشد