ایلیا در آستانه ی 18 ماهگی

6 روز تا 18 ماهگیت بیشتر نمونده. عشقم 1 سال و نیمه که همراه و همنفس منی و لحظه لحظه های زندگیمو پر از زیبایی کردی. 

الان 14 تا دندون داری و دو تای دیگه هم داری در میاری . این یه ماه خیلی سرت شلوغ بوده. توی یک ماه 6 تا دندون در آوردی. البته که خودت هم آب شدی. ولی ایشالله دندونات در بیاد تا هم حال تو جا بیاد و هم خیاله مامان راحت بشه.

کلی کلمه جدید یاد گرفتی. خیلی زود هر چی و ما می گیم تکرار می کنی. 

سخت ترین کلمه ای که می گی اسم بنیامین که می گی بنامین بعضی وقتا هم یادت میره و می گی مابینین. اسم بابا امین و می گی صداش می کنی اَااااااااااااااااامین . مامان اعظم هم می گی اَدَم . پاستیل و می گی پاتیل . آله هم یعنی خاله  و کلی حرف جدید دیگه که اگه بخوام همش و بگم زیاد میشه. البته بعضیاشو فقط خودم می فهمم

از اجزای بدنم چشم - ابرو - دماغ -گوش- دندون- زبون- مو- دست -پا - شکم-انگشت و بلدی و تا بهت می گم سریع نشون میدی.

صدای جوجه و بع بعی و پیشو و بلدی روی بقیه اشون هم دارم کار می کنم به همین زودی اونا رو هم یاد می گیری.

نانای می کنی در حد تیم ملی. کردی می رقصی نمی دونم از کجا یاد گرفتی ولی انقدر باحال می رقصی که همه ذوقت و می کنن. دو تا دستمال می گیری دستتو بالا و پایینشون می کنی و پاهات و تکون میدی. تو خونمون دستمال پیدا نکردی رفتی جورابای بابات و آوردی و با اونا می رقصیدی. 

تازه به همه هم می گی دست بزنین. حواست به اینه که کی دست نمیزنه

اااااااااااااااااااای    شییییییییییییییییییییییییییییییییییییییرین یه روز بالاخره می خورمت